با دختره رفتــیم بیرون تـُـف کردم تو جوب ، چپ چپ نگام میکنه،
گفتــم کارم زشـت بود؟
گفت پـَـَـ نَ پـَـَــــ حال کردم باهاش جوب بعــدی بزرگتــره ، بــ ری ن توش !!...
رفتم آزمایش ادرار یارو گفت: ادراره؟؟ گفتم:پَ نه پَ شربت پرتقاله!!! یارو گفت:پس بخور تا گرم نشده !!!
تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم ، یه آدم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو میخونه ، بعد میگه دنبال قبر کسی میگردین؟ پ ن پ دستیار عزرائیلیم ببینیم کسی زودتر از موقع نمرده باشه!!!
تو تاكسي نشسته بوديم كه يهويي تگرگ گرفت
راننده گفت: تگرگه؟
گفتم:پ ن پ! لشگر ابابيلن اومدن سلاح جديدشونو آزمايش كنن !!
بردم داداشمو رسوندم كلاس، برگشتم...
مامانم ميگه: رسونديش؟
ميگم: پ ن پ! انداختمش تو چاه اينم پيرهنشه....!!
داشتم یه گربه رو تو سبد می بردم صدای میو میوش کل خیابون رو برداشته بود …
دختره میگه گربس؟! پـَـــ نــه پـَـــ نهنگه اختلال ژنیتیکی پیدا کرده !!!
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟ گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!
یکی از اصحاب مشغول صرف غذا بود که شیخ از او پرسید آیا غذا میخوری؟
صحابی گفت بله. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ صحابی گفت بله. شیخ پرسید آیا پس
از صرف غذا سیر خواهی شد؟ صحابی
گفت بله.
شیخ شمشیر برکشید و صحابی را به دو نیم کرد.
سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که سه فرصت پ نه پ را از دست دهد...