loading...
سرگرمي هاي دختركوچولو
مگي بازدید : 3 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)
پیرزن زیبا
 
خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید.
 
از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟
 
فرشته پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی داشت.
 
بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد.
 
خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد!
 
بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!
 
وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ۴۰ سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟
فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت.......!
مگي بازدید : 0 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)


یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
.
.
.
اما دختر خانوم داستان
 ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه...

 

روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :  ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.

پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.

 

مگي بازدید : 0 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

کاریکاتور پستچی


یک روز مامور اداره پست مشغول مرتب کردن نامه ها بود که نامه ای دید که با خط ظریف و بدی نوشته بود نامه ای به خدا!!
او نامه را پیش بقیه همکارانش برد و انها گفتن نامه را بازکنیم اگر کمکی از دستمون بر بیاد براش انجام بدیم .نامه رو باز کردند نوشته بود خدایا من پیرزنی هشتاد ساله هستم دیروز حقوقمو که 100 دلار بود گرفتم که یه موتوریه اونو ازم دزدید اون پول مال یک ماه من بود من دیگر پول ندارم واسه این ماهم که غذا بخرم و دوستام هم قرار چند روز دیگه بیان خونم نمیدونم چطور باید ازشون پذیرایی کنم ....
کارکنان پست که خیلی از این نامه دلشون سوخت پولاشون رو هم گذاشتن و 96 دلار جور کردن و تو پاکت گذاشتن و برای پیرزن فرستادن .
چند هفته بعد دوباره نامه ای به دسته شون رسیده بود که روش نوشته بود نامه ای به خدا. اونها بازش کردن پیرزن نوشته بود خدایا متشکرم بابت این پولی که برایم فرستادی من با اون پول مهمانی برگذار کردم و خیلی بهمون خوش گذشت ولی پولی که من خواستم 100دلار بود اما توی پاکت 96 دلار بود فکر کنم که 4دلارشو مامور ادره پست بر داشته بود!!!!
.

 

مگي بازدید : 3 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

 

طنز مهندس

 

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه.
برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم.
مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.
برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .
این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.
برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد .
اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.
برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!! (
مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش )

 

مگي بازدید : 0 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

طنز دانشجو

 

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برای امتحان نداشتن.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای رو سوار کردن . به این صورت که سر و صورتشون رو کثیف کردن و مقداری هم لباساشون رو پاره کردن و تو ظاهرشون تغیراتی رو به وجود آوردن .
بعد به دانشگاه پیش استاد رفتند. ماجرا را این طور برا استاد گفتن... که دیشب به یه مراسم عروسی در خارج از شهر رفته بودیم. و در راه برگشت از شانس بد ما یکی از لاستیک های ماشین پنچر شد وبا هزار زحمت وهل دادن ماشین رو به حایی رسوندیم و این طور بود که به امادگی لازم برای روز امتحان نرسیدیم در نهایت قرار میشه که استاد سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کند.
اون ها هم خوشحال از این موفقیت سه روز تمام درس می خونن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن . استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج از نوبت بودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینند و امتحان بدن. انها هم به دلیل امادگی کامل موافقت میکنن...
امتحان حاوی دو سوال بود......
1- نام و نام خانوادگی (6نمره)
2- کدام لاستیک ماشین پنچر شد؟
(14نمره)
الف) لاستیک سمت راست جلو
ب)لاستیک سمت چت جلو
ج) لاستیک سمت راست عقب
د) لاستیک سمت چت عقب
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : اساتید دانشگاه خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید باهوش و زرنگ هستند !

 

مگي بازدید : 0 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

سرکاری
 



چند روز پیش یه اس ام اس برام اومد با این مضمون :
ما امشب شام میایم خونه شما
( ستاد ایجاد رعب و وحشت در دوستان )

من هم این اس ام اس رو واسه یکی از همکارام فرستادم ...
شب با خانومم داشتیم بازی استقلال و سپاهان رو میدیدیم که از طرف یه اس ام اس اومد که : نکنه یادتون رفته که جایی شام دعوتین !!
خلاصه بنده خدا بخاطر این اس ام اس کلی تو خرج افتاده بود و ما هم مجبور شدیم غذای خودمون رو بذاریم تو یخچال و با خانومم شام رفتیم اونجا ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه گیری اخلاقی : سعی می کنم این اس ام اس رو هر روز واسه یکی از همکارا بفرستم. خدا رو چه دیدی 50 -50 هم بگیره حله !!

 

مگي بازدید : 0 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

خیلی داستان غم انگیزه :(  قبل از اینکه بخونید حتماً یک نفس عمیق بکشید 



















指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ 傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやな やまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂 花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあ かさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマ ヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやか あなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ 名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な 滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ 谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかな だ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなた さるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなは

واقعا خجالت نکشید زنیکه ی احمق؟؟؟؟!!!
من که اعصابم به هم ریخت !!!!!

 
ضمنا از بانوانی که مطلبو خوندن بخاطر استفاده از کلماته زشتی مثل  

 به شدت معذرت میخوام目指یاたま...

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

یک مشت شکلات
 

 

 

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

یه شب که تا دیر وقت بیرون بودم وقتی داشتم به خونه برمی گشتم همه جا تاریک بود و توی کوچه کسی نبود پشت سر من یه موتوری که لباس سیاه تنش بود با کلاه کاسکت پیچید تو کوچه, یهو خوف برم داشت کیفم رو سفت چسبیدم و سرعتم رو زیاد کردم, وقتی به من نزدیک شد دیگه داشتم میدویدم با وحشت وارد ساختمون شدم دیدم اونم پیاده شده و داره دنبالم میاد قلبم تند تند میزد پله های ساختمون رو دوتا یکی بالا میرفتم وقتی به من رسید قلبم ایستاد و یه جیغ خفیف کشیدم, اون از من چندتا پله بالاتر رفت که باصدای من به طرفم برگشت اونجا بود که فهمیدم این یارو همسایه واحد بالاییمونه برگشت گفت خانوم اتفاقی افتاده؟
با خجالت گفتم نخیر.
گفت تشریف میبرین بالا؟
یهو متوجه شدم که اینقد ترسیده بودم نفهمیدم کی واحد خودمون رو رد کردم و داشتم میرفتم بالا.
از شرم سرم رو پایین انداختم با سرافکندگی رفتم پایین.
حالا هروقت منو میبینه یه لبخند معنا دار بهم میزه که دوس دارم خفش کنم !

 

 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

یادش بخیر ما که بچه بودیم ، یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیزی پیدا میکردن میذاشتن لای پامون بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن الان پوشک زدن واسه بچه با خروجی هوا از هردو طرف ، 8 لایه محافظ ، ویتامینه ، همراه با عصاره مالت ، 12 ایربگ ،گیربکس اتوماتیک ,لامپ های زنون , کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهویه مطبوع ، سیستم سرمایشی و گرمایشی هوشمند ، با ال سی دی و خلاصه فول آپشن دیگه ! از ال سی دی هم توشو نشون میده دیگه لازم نیست را به را بازش کنن ...

 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن!

تا حالا با توپ دولایه که لایش گشاد باشه بازی کردن ببینن از راگبی سخت تره ؟

تا حالا از این توپ دولایه سفتا خورده تو رونشون حس کنن قطع شده پاشون ؟

تا حالا توپشون رو شوتیدن زیر ماشین گیر کنه بگه فیسسسس بعد همه بچه ها فحششون بدن ؟

تا حالا توپشون افتاده تو جوب آب ببره دو پا برن تو جوب بیارنش ؟

تا حالا توپشون افتاده خونه همسایه تک بیارن کی بره زنگ بزنه ؟

تا حالا توپ دو لایه پیدا کردن از خوشحالی تا خونه روپایی بزنن ؟

تا حالا شده تو راه بقالی واسه خرید توپ پلاستیکی قرمز و سفید پول رو گم کنن اونوقت همونجا بشینن گریه کنن ؟

میدونن لیگ محله از بوندس لیگا مهمتره ؟

میدونن یعنی چی ساعتها پشت تیردروازه بزرگترا وایسادن تا بازیشون بدن یعنی چی ؟

میدونی دعوت بچه های محله بغلی واسه یه سه گله کم از یک لشگر کشی ناموسی نداشت ؟

دریبل تو گل می دونن چیه ؟ سانتر از جناحین تو یه کوچه ۶ متری دیدن ؟

اصلاً میدونن آقای اسماعیل آبادی چطوری توپ جر میداد ؟

شوت یه ضرب میدونن چیه ؟ دور نزدیک می فهمن کنایه از کدام ضربه بوده ؟

یه تیکه تو گل می دونن کی جایگزین پنالتی میشه ؟

یه پا ثابت موقع پنالتی میدونن اشارت به کدام پا داره ؟

تا حالا ژست دو پا ثابت موقع پنالتی گرفتن ؟

تا حالا موقع حمله به سمت دروازه با صدای بلند آهنگ فوتبالیستها خوندن ؟

میدونن داشتن تور دروازه برای گل کوچیک یه آپشن حساب میشد و مخصوص مایه دارا بود ؟

 

اوووه بخوام بنویسم یه کتاب میشه اندر احوالات گل کوچیک … آخه چی میفهمن اینا ؟!
 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم. رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم. گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار.
رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم کار کنم گفتند سابقه کار ، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی!. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم. گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!!!

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم. ردخور ندارد سوتی های بدی هم می دهیم اما صدایش را درنمی آوریم. با اینحال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم. پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند، سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می توانند گاف، یا هر کار، باور و فکر خنده داری باشدکه وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد شما هم اعتراف های خودتان را بفرستید. ما هم  البته اعتراف می کنیم که بیشتر مطالب این بخش را از شبکه های اجتماعی و وبلاگی با همین موضوع کپی زده ایم، البته آنها اسمش را گذاشته اند؛ «اعتراف های احمقانه شما» ولی به نظر ما این اعتراف ها بیشتر صمیمانه هستند تا احمقانه!

 

 

 

*اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی می خوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه...
 
*اعتراف می کنم امشب بعد از 1 سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!
 
*اعتراف می کنم  که هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!
 
*اعتراف می کنم اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!
 
*اعتراف می کنم تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!
 
*اعتراف می کنم  تا سن 13-12 سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.
 
*اعتراف می کنم بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.
 
*اعتراف می کنم رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جایاینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!
 
*اعتراف می کنم اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.
 
*اعتراف می کنم  بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.
 
*اعتراف می کنم  2 ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.
 
*اعتراف می کنم مامان بزرگ خدا بیامرزم توی 95 سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا... حالا خندمون قطع نمی شد.

 

 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن خطرناک وجدید
احتیاج یه داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفر
واجد شرایط اعلام شدند:
یک آلمانی ،یک فرانسوی و یک ایرانی
قرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهایی
مصاحبه از آلمانی پرسید: برای این کار چقدر پول میخواهید؟
او گفت من صد هزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردم
یا فلج شدم، زنم بی پول نماند.
مصاحبه گر او را مرخص کرد وهمین سوال را از فرانسوی نمود.
او گفت من دویست هزار دلار میگیرم، صدهزار تا برای زنم و صد هزار تا برای معشوقه ام.
وفتی او هم رفت، ایرانی گفت من سیصد هزار دلار می خواهم.
صد هزار برای خودم
صد هزار تا هم حق حساب شما
صد هزار تاش هم میدیم به آلمانی که واکسن را بهش بزنیم !!!؟
 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

تعجب
 
یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند 
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!!
 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

دیشب رفتم استخر, بعداز شنا اومدم لباسامو بپوشم دیدم رو موبایلم 4 تا میس کاله 6 تا اس ام اس از دوس دخترم:
اس ام اس 1: عزیزم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟

 

 

اس ام اس 2: انگار سرت شلوغه جواب اس ام اس هم نمیدی.
اس ام اس 3: همین الان زنگ میزنی وگرنه من می دونم وتو…

 

 

اس ام اس4: کثافت آشغال معلوم هست کدوم گوری هستی؟
اس ام اس 5: تقصیر منه که آدم حسابت کردم کچل ایکبیری با اون مامان چاقت.گمشو برو پیش همون دختر عموی …
اس ام اس6: راستی اینم میگم که بسوزی منو دوستت حمید دو ماهه رابطه داریم.بای!!

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 


 

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.
 

تابوت


زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم.

همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند !!!

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

طنز زن و مزد

 

 

یه همایشی برای زنها به اسم چگونه با همسر خود عاشقانه زندگی کنید برگزار شده بود
توی این همایش از خانومها سوال شد : چه کسانی عاشق همسرانشون هستند ؟
همه ی زنها دستاشون رو بالا بردن
 
سوال بعدی این بود که : آخرین باری که به همسرتون گفتید عاشقش هستید کی بود؟
بعضی ها گفتن امروز … بعضی ها گفتن دیروز… بعضی ها هم گفتند یادشون نمییاد
 
بعد ازشون خواستند که به همسرانشون اس ام اس بفرستند و بگن: همسر عزیزم من عاشقت هستم
همه اینکار رو کردند
 
ازشون دوباره درخواست کردند گوشیشون رو بدن به کناریشون تا جواب اس ام اسهایی که براشون اومد بود رو بلند بخونن
خوب یکسری از جواب اس ام اس ها رو براتون نوشتم:

 

 

- شما؟ 
اوه مادر بچه های من ، مریض شدی؟ 
عزیزم منم با منی ؟
حالا که چی ؟ بازم ماشین رو کجا کوبوندی؟
من منظورت رو متوجه نمی شم؟
باز دوباره چه دست گلی به آب دادی ؟ این سری دیگه نمی بخشمت
؟؟!!
خوب برو سر اصل مطلب ، چقدر پول لازم داری؟
من دارم خواب می بینم ؟
اگه نگی این اس ام اس رو واقعا برای کی فرستادی قول میدم یکی رو بکشم
ازت خواستم دیگه تو مشروب خوردن زیاده روی نکنی
- لطفاً با من تماس بگیر !
- من سر کارم بعد اس ام اس میدم بهت
 

 

 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

هلو
 
 
بــابــام اس فــرسـتاده: هــلـو، ســاعت ۷ دم در حــاضر بــاش مــیـام دنـبالـت!!!
 
مــنــم فــکـر کـردم ازش سوتی گــرفـتم جــو گـرفـت جواب دادم:
 
بــاشـه شــفـتـالـوی مـن ,مـانـتـو خـوشـگـلمـو میـپـوشـم مـیـام عـجـیـجـم!!!
 
بــعد بـابـام جـواب داد:
 
اسـکـلِ بیــشــعـور, هـلـو یـعـنی سـلام ,آخـه تـو کـی میخوای آدم شی ؟؟؟
 
۲۰ سالت شد آدم نشدی,مــن چـه گـنـاهـی کـردم کـه تو پــسـرمـی؟؟؟
 
من  :|
 
بابام ~X(
 
پرورشگاه B-)
 
سازمان حمایت از بچه های بی سرپرست :D
 
 

 

مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

امروز صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم با دوستم بریم ورزش کنیم!
گرمکن نارنجیمو پوشیدم و زدم بیرون.
و حالا توجه کنید به تیکه‌های ملت :

نارنگی! کجا میری؟
… پرتقال! بدو تا نخوردمت!
هویج! مگه خرگوش دنبالت کرده؟
ته‌ سیگار!
رفتگر! برو ۹ شب بیا بابا!
چی‌توز موتوری!
سن ایچ و دیگر هیچ!
لینا توپی!! انقدر جون نده بابا!
اسمارتیز! بقیه دوستات کجان؟
بچه‌ها! بچه ها! گارفیلد!
الان کدوم مسئول باید رسیدگی کنه؟
:|


مگي بازدید : 0 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

جریمه ماشین
 

 

 

یــه بـار هـم مـاشـیـن و بـرداشـتـیـم و بــا بـچـه هـا رفـتـیـم بـیـرون….
حـالا صـدای ضـبـط تـا آخـر زیـاد هـمـه هـم داشـتـیـم مـی رقـصـیـدیـم تـو مـاشـیـن,خـلاصـه یـهـو یــه افـسـرِ جـلـومـون رو گـرفـت گـفـت بـزن بـغـل…
مـنـم به بـچـه هـا گـفـتـم ادای ایـن بـچـه بـاحـالا و بـا مـعـرفـتـها رو در بـیـاریـن بـیـخیال شـه جـریـمـه نـکـنـه 
خـلاصـه پـلـیـسـه گـفـت ایـن چـه وضـع رانـنـدگـیـه؟ 
مـاشـیـن بـایـد بـخـوابـه پـارکیـنـگ!!!
یــهـو مـنـم کـف و تـف قـاطـی کـردم گـفـتـم مـیـدونـی مـن کـیـم؟؟؟ 
اصـلا حـواسـت هـسـت بـا کـی داری حـرف مـیزنـی؟
بـگـم کـیـم ؟؟؟
بــــــگـــــم؟؟؟
رفیـقام هـم اومـدن جـلـو دهـنـمـو گـرفـتـن گـفـتـن بـیـخـیـال نـگـو بـهـش گـنـاه داره اخــراج مـیـشه….
افـسـره هـم رنـگشـو بــاخـت و آب دهـن قـورت داد گـفـت: نـه نـمـیـدونـم, بـبـخـشـیـد شـمـا کـی هــسـتـیـن؟؟؟
مـنـم بـا یـه صـدای خـسـتـه بـش گـفـتـم: 
مــن یــه پــرنــدم ,آرزو دارم تـــو بــاغــم بــاشــی…مــن یــه خــونــه ی سـرد و تــاریــکــم…
(بـچـه هـا هـم دس مـیـزدن)
هـیـچـی دیـگ هـمـگـی دور هــم بـا افـسـره کـلـی خـنـدیـدیـم و گـفـت بـاهـاتـون کـلـی حـال کـردم بـچـه هـای بـاحـالـی هـسـتـیـن
آخـر سـر هـم ۵۰ تـومـن جـریـمـه شـدیـم و مـاشـیـن هـم رفـت پـارکـیـنـگ و بــانـدهـاش هـم بـاز کـرد و خــودمـون هـم بـردن تست اعـتـیـاد دادیـم و هــمـه چــی بـه خـیـر و خـوشـی تـمـوم شـد!!!!

 

 

درباره ما
این وب برای دوستانی هست که دوس دارن اوقات فراغتشون رو با چیزای سرگرم کننده سپری کنن.به شما پیشنهاد می کنم عضو بشین و تو ارسال مطالب و نظر سنجی و هم چنین انجمن شرکت کنین تا با مشارکت شما وبلاگ بهتر بشه.توی چت باکس مطالب تبلیغاتی ننویسید.درخواست های تبادل لینک لطفا خصوصی اعلام بشه که کار من راحت تر بشه.دوستون دارم یه عالمه امید وارم این وبلاگ مورد توجهتون قرار بگیره.در ضمن وقتي يه پست رو با ذكر منبع گذاشتم شما هم با ذكر همون منبع مطالب رو كپي كنيد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتان راجع به وبم چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 28
  • بازدید کلی : 549
  • کدهای اختصاصی
    آشنا ترین ها